- ۱۴۰۳/۱۱/۵ - ۲۱:۲۳
- توسط محسن شاطرزاده
آمریکا یا چین؟ کدامیک برنده جنگ تراشه ها خواهد بود؟
محسن شاطرزاده
۵ بهمن ۱۴۰۳
بر اساس آمار گمرک چین ، حجم تجارت خارجی چین به عددی بالغ بر 6800 میلیارد دلار (6.8 تریلیون دلار) رسیده و تراز مثبت تجارت خارجی این کشور بالغ بر 1000 میلیارد دلار به نفع چین بوده است. از طرفی دادههای گمرکی نشان میدهند که آمریکا حتی با وجود اثرات جنگ تعرفههای دوران دونالد ترامپ، بزرگترین شریک تجاری چین است و واردات آمریکا از چین ، به میزان 17 درصد از کل واردات آمریکا را به خود اختصاص داده و حجم تجارت بین دو کشور به عددی بالغ بر 650 میلیارد دلار رسیده که یک رکورد محسوب میشود.
جنگ تجاری آمریکا و چین
جنگ تجاری آمریکا و چین پس از تصمیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در ۶ ژوئیه ۲۰۱۸ بر اعمال ۳۴ میلیارد دلار تعرفه گمرکی بر واردات کالاهای چینی و عمل متقابل چین در قبال کالاهای آمریکایی شروع شد و این روزها به جنگ تکنوژئوپولیتیک یا جنگ تراشه ها رسیده است. آمریکا در سال ۲۰۱۸ یک رشته پروندههای قضایی علیه شرکتهای فناوری چین تنظیم کرد. این شرکتها به سرقت ابزارهای امنیت سایبری و نقض تحریمهای آمریکا متهم شدند. دولت آمریکا شرکتهای آمریکایی را از فروش قطعات به شرکت چینی ZTE چین منع کرد ولی بعداً این ممنوعیت را لغو و به جای آن جریمهای بر آن شرکت بزرگ اعمال کرد. پس از آن نسبت به دستگیری منگ وانژو معاون رئیس هیئت مدیره و رئیس امور مالی شرکت بزرگ چینی Huwavi اقدام کرد که به هراس از ظهور جنگ سرد جدید انجامید و بازارهای سهام در سراسر جهان در ۶ دسامبر سقوط کردند.
جنگ تجاری ایالات متحده با چین یک بازی با حاصل جمع صفر است که هیچ برندهای نداشته و به شدت به هر دو طرف آسیب میرساند ولی سوال این است که چرا آمریکا جنگ تجاری علیه چین را آغاز کرده و پیامدهای این جنگ تجاری چیست؟ کسری تجاری آمریکا با چین و رقابت برای تسلط بر اقتصاد جهانی از دلایل جنگ تجاری میباشد که در صورت تداوم و تشدید، کاهش رشد تجارت جهانی و ایجاد دو بلوک اقتصادی با محوریت آمریکا و چین از پیامدهای آن میباشد.
جنگ پیچیده و میلیارد دلاری تراشهای آمریکا و چین؛ بازندهی نهایی کیست؟ تحریمهای آمریکا و قطع زنجیرهی تأمین، ضربهی مهلکی به عملکرد مالی شرکت بزرگ چینی Huwavi وارد کرد؛ طوری که طبق گزارشها، کاهش سود سالانهی Huwavi نزدیک به 70 درصد رسید.
ادغام نظامی - مدنی چین:
سیاست ادغام نظامی - مدنی، پروژهای ملی و گسترده با هدف بازسازی صنایع فناوری و علمی چین است تا پیشرفتها و نوآوریهای این حوزهها بهطور مستقیم و بلافاصله بر توسعهی نظامی تأثیر بگذارد. نظم دنیای آینده روی این مفاهیم خواهد بود: محاسبات کوانتومی، فناوری همجوشی و هوش مصنوعی.
چین معتقد است برخی فناوریها نقشی حیاتی و تعیینکننده در نسل بعدی جنگها، دیپلماسی، امنیت ملی و تسلط ژئوپلیتیکی ایفا خواهند کرد. این فناوریها شامل محاسبات کوانتومی، فناوری همجوشی هستهای و شاید مهمتر از همه، هوش مصنوعی هستند. یکی از جنبههای کلیدی طرح ادغام نظامی - مدنی چین، فناوریهای مبتنی بر نیمههادیها است که به دلیل ماهیتی «دوگانه»، هم در حوزهی دفاعی و هم در حوزه تجاری قابل استفاده هستند. چین میتواند بهطور مؤثر پیشرفتهای شرکتهای فناوری خصوصی خود را از طریق همکاری با صنعت مستقیماً به زیرساختهای امنیت ملی هدایت کند. به بیان سادهتر، چین در مراحل اولیهی طرح «نظامیسازی کامل بخش خصوصی» این کشور قرار دارد. این سیاست از طریق روشهای مختلفی اجرا میشود: سرمایهگذاری در شرکتهای خصوصی، هدایت تحقیقات علمی مشترک در دانشگاهها به سمت اهداف نظامی، جمعآوری اطلاعات و حتی سرقت فناوری از رقبا در سطح بینالمللی.
محدودیتهای صادرات نیمههادیها از آمریکا
ایالات متحده از سال ۲۰۲۰ اقدامات محدودکنندهی جزییتری را اعمال کرده است. به عنوان مثال شرکتهایی را که از فناوری آمریکایی استفاده میکردند، از تولید یا طراحی تراشه برای شرکت چینی HUWavi منع کرد؛ اما مجموعهی کامل و جامع محدودیتهای صادراتی در پاییز سال ۲۰۲۲ اعمال شد. در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۲، ادارهی صنایع و امنیت ایالات متحده (BIS) مجموعهی گستردهای از تحریمها را اعمال کرد که هدف آنها محدود کردن شدید دسترسی چین به نیمههادیها، تجهیزات تولید آنها، و کامپیوترها و کالاهای محاسباتی حاوی تراشههایی با عملکرد بالا بود. قوانین جدید صادرات امریکا: ادارهی صنعت و امنیت آمریکا دو قانون جدید برای محصولات خارجی مستقیم معرفی کرده است که تحت قوانین صادرات قرار دارند. به این صورت ادارهی صنایع و امنیت اجازه دارد و محدودیتهایی را بر صادرات برخی از محصولات تولید شده در سایر کشورها اعمال کند. اولین بند قانون جدید به کالاهای خاص اشاره دارد که به چین ارسال میشوند یا توسط سازمانهای مستقر در چین برای توسعهی نیمهرساناها استفاده میشوند. این قانون بهطور ویژه بر کالاهایی که در صنعت فناوری اطلاعات و پردازش دادهها در چین کاربرد دارند، نظارت دارد. دومین بند، بهطور خاص به ابرکامپیوترها اشاره دارد. این قانون بیان میکند که اقلام تحت نظر باید کنترل شوند تا هیچ گونه دانشی برای طراحی، توسعه، تولید یا عملیات یک ابرکامپیوتر یا بخشی از آن که در حال حاضر در چین مستقر است، منتقل نشود. البته اثرات این تحریمها، شرکتهای بزرگ آمریکایی را نیز درگیر میکند؛ یک مثال شرکت آمریکایی NVIDIA است که از آخرین بستههای کنترل صادرات ایالات متحده آسیب دیده است. قوانین جدید تلاش دارند خلأ قانونی در مقررات قبلی را با هدف قرار دادن صادرات بسیاری از تراشههای مرتبط با هوش مصنوعی که NVIDIA به چین میفروشد را تکمیل کنند ولی بهسبب محدودیتهای جدید، شرکت آمریکایی NVIDIA ممکن است تا بیش از ۵ میلیارد دلار بازار فروش تراشههای پیشرفته خود را از دست بدهد. مثال دیگر شرکت آمریکایی INTEL است . بیش از 27 درصد از فروش سال گذشتهی شرکت آمریکایی INTEL به مشتریان چینی اختصاص داشت. همچنین، شرکت بزرگ آمریکایی NVIDIA بیش از 17 درصد از درآمد خود را از بازار چین به دست میآورد و شرکت آمریکایی کوالکام، سازنده پردازندههای موبایل، حدود نیمی از درآمد سالانه 39 میلیارد دلاری خود را مدیون مشتریان چینی است.
از طرف دیگر در سوم دسامبر ۲۰۲۴، تنها یک روز پساز اینکه دولت جو بایدن تحریمهای جدیدی را برای هرچه دشوارتر کردن تولید نیمههادیهای پیشرفتهی شرکتهای چینی اعمال کرد، چین اعلام کرد که محدودیتهایی را بر صادرات ۳۸ محصول به آمریکا وضع خواهد کرد. از جمله این محصولات دو عنصر گالیوم و ژرمانیوم هستند که برای فرآیند تولید تراشه حیاتی هستند. هر نهاد چینی که قصد صادرات این مواد را داشته باشد، باید مجوزهای لازم را از وزارت تجارت چین دریافت کند و این آغاز اقدامات تلافیجویانهی چین است. محدودیتهای چین در صادرات مواد اولیهی کلیدی مانند ژرمانیوم و گالیوم یکی از بزرگترین عواملی است که بر زنجیرههای تأمین تراشههای ایالات متحده تأثیر میگذارد. چین حدود 60 درصد از نیاز ژرمانیوم دنیا را تامین میکند. تسلط چین بر بازار گالیوم چه بسا بیشتر بوده و به 80 درصد تولید جهانی میرسد. اقدام متقابل چین و حرکت به سوی تراشههای بومی: با تشدید محدودیتهای صادراتی ایالات متحده، چین به طور فزایندهای به سمت تولید و استفاده از تراشههای تولید داخل سوق پیدا کرده است. با این حال، چین چندین اقدام کلیدی را برای اعمال فشار بر صنایع آمریکایی به اجرا درآورده است. به عنوان مثال، در ماه مه ۲۰۲۳، چین استفاده از تراشههای شرکت آمریکایی مایکرون را در پروژههای زیرساختی حیاتی خود ممنوع اعلام کرد و این تصمیم را با دلایل مرتبط با تهدیدات امنیتی گره زد. یا اینکه تلاش چین برای بومیسازی بیشتر شده است، به طوری که از شرکتهای دولتی میخواهد که کامپیوترهایی بدون پردازندههای اینتل و AMD خریداری کنند یا شرکت برق دولتی چین تجهیزات برقی خود را که توسط واحدهای پردازش مرکزی و ریزپردازندههای چینی تغذیه میشود، به نمایش میگذارد.
البته تحلیلگران از زود بودن نمود تاثیر تحریمهای جدید آمریکا بر صنعت تراشهی چین میگویند. چین پیش از اعمال این تحریمها، ماهها زمان صرف انباشت موجودی تجهیزات و تراشههای حافظه با پهنای باند بالا (HBM) کرده بود. تحریم: ابزاری برای تنبیه خود یا دیگری؟ در حالی که کنترل چین بر عناصر نادر درنهایت میتواند به ضرر این کشور تمام شود، مقررات ایالات متحده در زمینهی تراشهها نیز ممکن است عواقب پیشبینینشدهای به همراه داشته باشد. تحریمهای آمریکا ممکن است در نهایت موجب رشد بلندمدت در بخش فناوری چین شود.
تحریمهای دولت آمریکا، دوستان بلوک غرب آن کشور را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و کشورهای دیگر نیز از این وضعیت تاثیر میپذیرند. ازجمله تایوان که تحت فشار ایالات متحده، از فروش تراشههای TSMC به شرکتهای چینی مانند هواوی منع شده است یا هلند، میزبان شرکت ASML که اجازهی ارسال دستگاههای EUV برای تولید تراشه پیشرفته به چین را ندارد. علاوهبراین، طبق بررسی تحلیلگران مؤسسهی رتبهبندی فیچ، چین ۴۰ درصد از تراشههای حافظه شرکت سامسونگ و تا ۵۰ درصد از تراشههای شرکت هاینیکس را تولید میکند و ممکن است پس از محدودیتهای اخیر صادرات، غولهای تراشهسازی کرهی جنوبی را با کمبود تأمین تراشهها تنها بگذارد. جنگ تراشهها مسئلهای است که بر جامعهی جهانی تأثیر میگذارد، نه فقط بر دو کشور ایالات متحده و چین. اگر تنشها همچنان افزایش یابند، جنگ تراشه ممکن است به صنایع دیگری نیز گسترش یابد، از جمله فناوری خودروهای الکتریکی که چین در آن برتری قابلتوجهی دارد.
سناریوهای محتمل
سناریوی اول با احتمال کم؛ عقبنشینی آمریکا:
غرب از تحریمها عقبنشینی میکند: تحریمها و محدودیتهای صادراتی غرب نهتنها چالشهای قابلتوجهی برای چین ایجاد کردهاند، بلکه پیامدهای اقتصادی مهمی برای شرکتهای غربی نیز به دنبال داشتهاند. با توجه به اینکه بازار چین ۴۰ درصد از تقاضای جهانی تراشهها را به خود اختصاص میدهد، هرگونه ممنوعیت صادرات این فناوری به چین، بهطور اجتنابناپذیری بر زنجیره تأمین جهانی و اقتصاد بینالمللی اثر منفی خواهد گذاشت.
سناریوی دوم با احتمال متوسط؛ جدایی کامل آمریکا و چین در تکنولوژی:
تنشها به جدایی کامل ایالات متحده و چین منجر میشود: در سناریوی دوم، غرب به دنبال تشدید تحریمها برای مهار چین در حوزههای اقتصادی، فناوری و نظامی خواهد بود. این سیاست میتواند به جدایی کامل غرب از چین منجر شود و پایان دوران تجارت آزاد جهانی را رقم بزند. پروژههای بازگشت تولید نیمهرسانا در ایالات متحده و اروپا برای افزایش ظرفیت تولید تراشه، نیازمند سرمایهگذاریهای کلان اولیه هستند. برآوردها نشان میدهد که هزینههای تولید تراشه در ایالات متحده بهدلیل عواملی مانند دستمزدهای بالا و زیرساختهای گرانتر، حدود ۵۰ درصد بیشتر از هزینههای تولید در تایوان است. بااینحال، ممکن است تنها مسئله، زمان باشد تا چین به سطح فناوریهای ایالات متحده نزدیک شود. البته چین پیش از دستیابی به این هدف، با دور جدیدی از تحریمهای سختگیرانه آمریکا روبهرو خواهد شد. در حال حاضر، شرکت SMIC باوجود افزایش محدودیتهای صادراتی و قوانین جدید، موفق شده است قطعات یدکی و خدمات فنی موردنیاز برای ادامه تولید تراشههای 7 نانومتری را تأمین کند و همچنین برنامههایی برای توسعه و تولید تراشههای 5 نانومتری در دست دارد. حامیان تحریمهای ایالات متحده امیدوارند که SMIC پیش از آنکه بتواند تراشههای پیشرفته تولید کند، موجودی و تأمین مواد اولیهی خود را تمام کند. با این وجود، همکاری هوآوی و SMIC برای تولید تراشهی پیشرفته 5 نانومتری ASCEND 920 میتواند فاصلهی فناوری چین با تراشههای پیشرفتهی 3 نانومتری و حتی 2 نانومتری غرب را کاهش دهد.
سناریوی سوم با احتمال زیاد؛ ادامهی رقابتها و کشیده شدن به سایر عرصهها:
رقابت فزاینده در زمینهی تولید تراشه: در حال حاضر، چین قادر به جایگزینی کامل تأمین تراشههای خود از تایوان نیست، زیرا این اقدام میتواند به اقتصاد ملی چین آسیب جدی وارد کرده و هزینههای رقابت ژئوپلیتیکی با ایالات متحده را بهشدت افزایش دهد. هرگونه اقدام نظامی علیه تایوان و اختلال در زنجیره تأمین تراشهها، پیامدهای اقتصادی و سیاسی سنگینی برای پکن به همراه خواهد داشت. اگر ایالات متحده، اتحادیهی اروپا، ژاپن و سایر کشورهای بلوک غرب بخواهند از جدایی کامل جلوگیری کنند، لازم است میان امنیت اقتصادی خود و سیاستهای تجاری محدودکننده و محافظهکارانه که ممکن است به افزایش هزینههای تولید و محدود شدن نوآوری منجر شود، تعادل برقرار کنند. در همین حال، سیاستهای تهاجمیتر پکن در راستای «فشار اقتصادی» برای دستیابی به خودکفایی و جدایی از غرب، بعید است که بسیاری از کشورهای دیگر را از پیوستن به تحریمها و اقدامات کنترل صادرات ایالات متحده بازدارد. این سیاستها احتمالاً اثر معکوس خواهند داشت و به افزایش تنشها در نبرد بینالمللی برای دستیابی به پیشرفتهترین تراشهها و نیمهرساناها دامن خواهند زد. در آینده، فناوری و امنیت ملی به طور فزایندهای در دنیای قطبیشده به یکدیگر گره خواهند خورد و این همپوشانی، چالشها و رقابتهای جدیدی را در عرصه جهانی رقم خواهد زد. بازندهی نهایی کیست؟ همزمان با گسترش جنگ تراشه میان ایالات متحده و چین، پیامدهای این رقابت نه تنها در عرصه سیاست و امنیت ملی، بلکه بر زندگی روزمره مصرفکنندگان در سراسر جهان نیز آشکار میشود. محدودیتهای صادراتی آمریکا و پاسخهای متقابل چین، زنجیره تأمین جهانی نیمهرساناها را دچار دگرگونیهای اساسی کرده و دسترسی شرکتها و مصرفکنندگان به فناوریهای پیشرفته را دشوار و پرهزینه کرده است. از یک سو، تشدید این رقابت استراتژیک باعث افزایش هزینه تولید محصولات الکترونیکی میشود، چرا که شرکتها به دلیل کمبود تراشه و پیچیدگیهای زنجیره تأمین، ناچار به تحمل هزینههای مضاعف هستند. این موضوع در نهایت منجر به افزایش قیمت برای مصرفکنندگان خواهد شد. از سوی دیگر، محدودیتهای موجود سرعت نوآوری و عرضهی محصولات جدید را کاهش داده و بازار فناوری را با چالشهایی مواجه میکند واحتمالا در کوتاهمدت، شاهد افزایش قیمتها و کمبود قطعات باشیم.
با وجود این، تلاشهای چین برای دستیابی به خودکفایی در تولید تراشه، در بلندمدت میتواند به ایجاد تنوع در زنجیرهی تأمین منجر شود؛ اما این فرآیند زمانبر است و در کوتاهمدت، محدودیتها همچنان بر دسترسی به تراشههای پیشرفته سایه خواهند انداخت. در مجموع، این درگیری فراتر از یک رقابت فناورانه بوده و بازتابی از شکافهای عمیق ژئوپلیتیکی میان دو قدرت بزرگ اقتصادی است. این شکافها نهتنها اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار میدهند، بلکه بر رفاه مصرفکنندگان در سراسر جهان نیز تأثیرگذارند. در چنین شرایطی، سیاستگذاران و فعالان صنعتی باید به دنبال راهحلهایی عملی و پایدار باشند تا بتوانند میان الزامات امنیت ملی و نیازهای اقتصادی و اجتماعی تعادل برقرار کنند. آمریکا با علم به اینکه تسلط بر تکنولوژیهای آینده از جمله هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی، شاه کلید حفظ برتری در حوزه فناوری است، تمام تلاش خود برای ممانعت از پیشرفت چین در این حوزهها را به کار گرفته است. از آنجا که ریزتراشهها بعنوان «مغز الکترونیکی تجهیزات مدرن» شناخته میشوند و تولید این قطعات فوق مدرن در انحصار آمریکا و متحدانش است، به نظر می رسد که مقامات کاخ سفید بنا دارند از این ابزار بعنوان محور اصلی جنگ فناوری علیه چین استفاده نمایند. از طرف دیگر اگر چین بتواند به شکل معجزه آسایی، آمریکا را در جنگ ریزتراشهها شکست دهد، گام بسیار بزرگی در مسیر تبدیل شدن به قدرت برتر جهانی خواهد برداشت و به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران حوزه روابط بینالملل، نتیجه این تقابل (جنگ ریزتراشهها)، سرنوشت رقابت بین آمریکا و چین و آینده نظم جهانی برای چند دهه را مشخص خواهد کرد.
رویای چین در افق 2050 ؛ خیز اژدهای زرد به سوی ابرقدرتی جهان تا سال 2050:
قرن چینی ( Chinese Century) یک نئولوژیسم است که نشان میدهد قرن بیست و یکم ممکن است از نظر ژئواکونومیک یا ژئوپلیتیک با کنار زدن جهان تک قطبی آمریکایی، تحت تسلط جمهوری خلق چین باشد، مشابه آنچه که در گذشته اتفاق افتاده که «قرنهای بریتانیایی» به قرن هجدهم اشاره دارد و قرن آمریکا. این عبارت به ویژه در ارتباط با این پیشبینی استفاده میشود که اقتصاد چین ممکن است از اقتصاد ایالات متحده پیشی بگیرد و بزرگترین اقتصاد جهان باشد.اصطلاح مشابه ظهور چین است. چین ابتکار یک کمربند و یک راه را ایجاد کرد که به گفته برخی از تحلیلگران تلاشی ژئواستراتژیک برای ایفای نقشی بزرگتر در امور جهانی بوده و ممکن است هژمونی آمریکا پس از جنگ را تهدید کند.
رئیس جمهور چین در کنگره ملی این کشور از طرح تبدیل کشورش به یک «رهبر جهانی» و «بزرگترین ابرقدرت جهان» تا سال 2050 پرده برداشت. «شی جین پینگ»، رئیس جمهور چین در جریان کنگره ملی پنج سالانه حزب حاکم کمونیست دیدگاهش را برای آینده حزب حاکم شرح داده و اعلام کرد «زمان آن فرا رسیده است که چین به یک نیروی مقتدر تبدیل شود تا بتواند جهان را در مسائل سیاسی، اقتصادی، نظامی و محیط زیست رهبری کند... این نقطه عطف تاریخی، در توسعه چین نهفته است. رئیس جمهور چین ادامه داد: «ملت چین به پا خاسته، ثروتمند شده و قوی شده است و اکنون چشم انداز درخشان جوانه زدن را می پذیرد. این دوره ای است که چین بیشتر به نقطه مرکزی نزدیک می شود و کمک های بیشتری به بشریت می کند. چین کشور بزرگی است و سختی ها و مشقت های بسیاری به خود دیده است اما همچنان تسخیرناپذیر مانده است. مردم چین هم مردم بزرگی هستند؛ آنها مردمانی کوشا و شجاع هستند و هرگز در روند پیشرفت خلل ایجاد نمی کنند.» رئیس جمهور چین در نهایت گفت طرح تبدیل چین به یک «رهبر جهانی» و «بزرگترین ابرقدرت جهان» تا سال 2050 را تهیه کرده اند.
چین 2050؛ قدرت نظامی بلامنازع جهان:
بسیاری از ناظران بر این باورند که علاوه بر ابر قدرت اقتصادی، از منظر نظامی نیز چین تا سال 2049 به یک قدرت نظامی در سطح جهان تبدیل خواهد شد. برآوردهایی که غربیها درباره حمایت مالی چین از نیروهای مسلح خود دارند، به طور چشمگیری بیشتر از آمار انتشار یافته از سوی دولت چین است.